محیص

سخن را چون نمی نویسم در من می ماند، و هر لحظه مرا روی دگر می دهد

محیص

سخن را چون نمی نویسم در من می ماند، و هر لحظه مرا روی دگر می دهد

پس آدم از پروردگارش کلمه هایی را آموخت، سپس خداوند به سوی او نظر کرد.
بقره 37.

محیص در ادبیات عرب به معنای گریز است و توضیح مختصر وبلاگ، از مقالات شمس تبریزی وام گرفته شده است.

اگر دنبال ِ متن هایِ شسته رفته یِ ادبی هستید، وبلاگِ شخصی ِ شخصِ نادرستی را انتخاب کرده ید.

رسانا من را بد عادت کرد. عادت کردم همه چیز را بدانم، چون وظیفه م بود که بدانم. حالا که دیگر بویِ الرّحمن م بلند شده است، فکر می کنم باید هرچه سریع تر دست بردارم. از دانستنِ همه چیز. از سرک کشیدن هرکجا اسم رسانا می آید. از دانستنِ تمام روابط و زیرمجموعه هایشان، از دشمنی و دوستی ِ فلانی با فلانی. باید دوباره توی ِ لاک ِ خودم بروم. عصرها زودتر از دانشگاه بزنم بیرون. به تنهایی ِ اتاق عادت کنم. حجم ِ اطلاعات ِ آدم ها را بریزم دور. باید اطراق گاه ِ دیگری را پیدا کنم. سخت است؟ کدام ترک ِ عادتی در دنیا سخت نیست؟ به روزی فکر می کنم که باید عادت ِ هر روز صبح دانشگاه رفتن را ترک کنم. فکر می کنم در زندگی ِ فعلیَ م، با این سطح از پوچی، آن روز دیوانه خواهم شد. روتین تنها چیزی ست که سر پا نگه م داشته، از از دست دادن ِ روتین می ترسم، از ساکن شدن ِ دایره ی ِ بی توقف ِ شب و روز، از این که برای ساعت 6:05 دقیقه ساعت نگذارم، حداقل هفت بار ساعت را برای چند دقیقه ی ِ بعدش کوک نکنم، منتظر نشوم تا آخرین نفر ِ خانه برود و صدای ِ در بیاید که از رخت ِ خواب بیرون بیایم، ساعت ِ هشت و بیست و هفت دقیقه دنبال ِ اتوبوس ندوم، سر کلاس هایم نخوابم، بعد از نهار چای نخورم، عصرها خسته نباشم، شب ها دیروقت خانه نیایم، ساعت ها و ساعت ها از ترس تنهایی توی گوشی دنبال آدم ها نگردم، شب ها با شکوه ترین لحظه ی بیست و چهار ساعت را -خاموش کردن چراغ و پناه بردن به پتوی گرم- رقم نزنم، ساعت را برای 6:05 نگذارم. از از دست دادن روتین می ترسم، چون واقعیت ناگواری، در خصوصی ترین لایه ی زندگی م جا خوش کرده، و چند ماه است دارم فرار می کنم تا با آن رو به رو نشوم و چه آغوشی گرم تر از روتین و عادت و روزمره؟


+چه کشفیات ِ عجیبی. چقدر عجیب است که تا این حد ق برایم مهم است.

نظرات  (۱)

۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۰ ماه پیشانو
از طرفی هم معنای ترس خارج شدن از روتین و عادت رو میفهمم این روزا از طرفی حالم از روتینی که توش گیر کردم داره بهم میخوره....
نیاز دارم بشکونم این سیکل معیوب روزمرگی رو....
خسته شدم از تکرار....دعا کن بتونم....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی